سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]

علمدار
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:2بازدید دیروز:0تعداد کل بازدید:13174

دو نفر :: 86/9/23::  5:5 عصر

 

به آسفالت ترک خورده ی کوچه خیره شدم
-خانوم چیزی گم کردین؟
-بله؟
-پرسیدم چیزی گم کردین؟
چیزی؟ چیزی گم کرده ام؟ درسته چیزی گم کرده ام
-بله ، یه چیزی گم کردم
-کی گم شده؟
هر چقدر فکر میکنم چیزی به خاطرم نمیرسه.
با سردرگمی جواب میدم: نمیدونم
-اینجا افتاده؟
-نمیدونم تو همین کوچه باید گمش کرده باشم ، واسه یه کاری اومدم اینجا ، سر کوچه که نگاه کردم بود اما الان دیدم نیست ببینم، اسم اینجا کوچه زندگیه دیگه نه؟
-بله اسمش همینه، حالا چی گم کردین؟
سرم رو بالا میآرام  و تو چشاش زل میزانم
از حالته نگاهم میره عقب
"خودم رو آقا، خودم رو گم کردم!"

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

13174

::پیوندهای روزانه::
::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
علمدار
::لوگوی دوستان::
مجتبی نیکنام - به روز رسانی :  1:50 ع 86/11/26
مشک عباس - به روز رسانی :  1:50 ع 86/11/26
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::اشتراک::